هنوز خاطره ی جبهه ها خالی نیست
شلمچه ز آن همه شب زنده دار خالی نیست
هنوز ساحل ولفجر هشت خونین است
جبین آب زان همه اشک و آه پر چین است
هنوز خاک شلمچه خون به دل دارد
ز حفظ آن همه خورشید خون به دل دارد
خروش سینه زنان هویزه میشنوی ؟
صدای قاری قرآن ز بین نیزه ها میشنوی ؟
تبسمی بنما ای فکه هر دو تنهاییم
چگونه بعد شهیدان هنوز پا بر جاییم .
تو ای شهید که نامت خلاصه ی پاکیست
چقدر پیرهن خاکی تو افلاکیست
به استخوان و پلاک شکسته ات سوگند
به جان مادر پهلو شکسته ات سوگند
دلم ز هجر تو دوست شعله ور شده است
ز استخوان تو ای دوست قلبم شکسته تر شده است
************************
در حال خوردن شام و آغاز مبحث چگونگی برنامه ی بیدار باش فردا صبح هستیم .
سارا: یکی یکی هر کس بیدار میشه . اعمال بهداشتی انجام میده . وضو میگره . بعد بیاد نفر بعد رو بیدار کنه . یک نفر یک نفر تا شلوغ نشه .
خدابیامرز: یک نفر فریاد میزنه سوسک . یا فریاد میکنه . موش . کفایت میکنه .
این وسط یک نفر برای خوابیدن دنبال جهت قبله میباشد !!!!!!!!!!! جهت ریا هم شده . دنبال درجه ی دقیق قبله میباشندددددد !!!!!!!!!!!! ( عجب روزگاریه . جلل خالق )
سرکار خانم خدابیامرز . می پرسند خانمها شامشون رو خوردن تا یک خبر بدهم بهشون ؟
بلند می پرسم : چه جانوری توی غذا رویت شده ؟
می فرمایند : مگه قرار بوده همش خبر بد بدهیم بهتون ؟ بعد از مکثی پر معنی می فرمایند . جناب آقای حسین پور (حفظ کم الله )!!!!!!!! معذرت خواهی فرمودند . بخشش از بزرگان است .
و بزرگان یکی یکی می بخشند . چیکار کنیم . بزرگواریم دیگه . کاریش نمیشد کرد.
و بزرگان یکی یکی می بخشند . چیکار کنیم . بزرگواریم دیگه . کاریش نمیشد کرد . می دونی . ما فعلا در یک سفر معنوی هستیم . و از معنویت مالامال . پس الآن بهتر هستش که جماعت نمرودیان بخشش ما بانوان عالمه را ببینند . باشد که بار دیگر بهتر برنامه ریزی کنند . حالا بزار برسیم به دیار خودمون به وقتش اطلاع رسانی هم میکنیم . حالا مگه فقط همین بنده خدا مسئول بوده ؟ پس بقیشون چیکاره بودن ؟ جللللللل الخالق . پروردگارا در این سفرها انسان با چه موجوداتی که آشنا نمیشه . دلم این وسط میسوزه برای بابا بزرگ اردو . که خانواده ی محترمه ایشان هم سنگ صبور ما جماعت بانوان بزرگمنش بودن . خداوند عوض خیر دهاد به همگی عزیزان .